آدمها در بیحوصلگی شبیه پنجرههای خاکگرفتهاند؛ شیشههایی که دیگر نه نور خورشید را صاف و زلال میپذیرند و نه به کسی اجازه میدهند از بیرون، زیبایی درونشان را ببیند.
سارا صبح زود از خواب بیدار شده بود، اما برخلاف همیشه که انرژی روز را با چای صبحگاهیاش آغاز میکرد، اینبار حتی دستش به فنجان هم نمیرفت. نگاهش خیره به دیوار بود، و انگار هیچ فکری برای گذراندن روز نداشت. او مدتی بود که این حس را با خود میکشید؛ یک نوع سکون که نه شبیه خستگی بود و نه افسردگی. چیزی شبیه یک مکث طولانی بین دو جمله از زندگیاش.
بیحوصلگی سارا آن روزها بیشتر شبیه یک مهمان ناخوانده بود؛ صبحها سر میز صبحانه مینشست، همراهش به اتاق کار میآمد و شبها حتی هنگام خوابیدن هم دست از سرش برنمیداشت. او با خودش میگفت: «این هم بگذره، شاید فردا حالم بهتر باشه.» اما فردا هم میآمد، و خبری از حال خوب نبود.
یک روز، درست وسط همان بیحوصلگیهای هر روزه، سارا تصمیم گرفت قدمی کوچک بردارد. کتاب قدیمیای را که سالها پیش خریده بود اما هرگز نخوانده بود، از قفسه بیرون کشید. چند صفحهای خواند. داستان سادهای بود، درباره زنی که در جستجوی معنا، شهر کوچکش را ترک میکرد. عجیب بود، اما همان چند صفحه چیزی را در دل سارا تکان داد؛ شاید این هم یک نوع سفر بود، سفری به درون خود.
روزهای بعد، سارا کمکم به کارهای کوچک دیگر رو آورد؛ گیاهش را آب داد، عکسی قدیمی را قاب کرد و روی دیوار گذاشت، و حتی غروب یکی از روزها برای خودش یک کلوچه شکلاتی پخت. این کارها نه تنها او را از بیحوصلگی بیرون کشید، بلکه آرامش عجیبی به او داد؛ انگار به خودش یادآوری میکرد که هنوز زندگی در جزئیات ساده جریان دارد.
بیحوصلگی شاید برای همه ما همان مکث میان جملههای شلوغ زندگی باشد، یک زمان برای گوش دادن به خودمان، برای نگاه کردن به دیوارهای خستهمان و پیدا کردن راهی برای آشتی با خویشتن. اما مهم این است که بدانیم هر سکوتی، روزی شکسته خواهد شد، و این ما هستیم که انتخاب میکنیم آن را چگونه پر کنیم.
و تو، آیا تا به حال به بیحوصلگیات فرصت گوش دادن دادهای؟
راهکارهای مقابله با بیحوصلگی و پرخوری
برای مقابله با بیحوصلگی و جلوگیری از پرخوری به دلیل آن، چندین راهکار علمی و معنوی وجود دارد که به طور مؤثر میتوانند تاثیرگذار باشند:
- تقویت فعالیتهای ذهنی و فکری: یکی از راههای مقابله با بیحوصلگی، مشغول شدن به فعالیتهای چالشی است که نیاز به تفکر و تمرکز دارند. به جای اینکه به سراغ غذا بروید، سعی کنید فعالیتهایی مانند مطالعه، حل معما یا یادگیری یک مهارت جدید را امتحان کنید. این کار نه تنها ذهن شما را مشغول میکند بلکه به کاهش استرس و افزایش اعتماد به نفس کمک میکند.
- ورزش و تحرک بدنی: فعالیت بدنی میتواند به طور موثری احساس بیحوصلگی را کاهش دهد. ورزش باعث ترشح هورمونهای شادیآور مانند اندورفین میشود که میتواند به رفع احساس خستگی و بیحوصلگی کمک کند. حتی یک پیادهروی ساده در فضای باز میتواند روحیه فرد را تغییر دهد.
- مدیتیشن و تمرینات ذهنی: مدیتیشن و تمرینات تنفسی از جمله روشهای مؤثر برای کاهش استرس و اضطراب و در نتیجه مقابله با بیحوصلگی هستند. این تمرینات به شما کمک میکنند تا ذهن خود را آرام کنید و از افکار بیهدف رها شوید.
بخش اشعار
گاهی تنها یک بیت شعر یا جملهای از دل، میتواند روزمان را روشنتر و لحظات بیحوصلگی را دلپذیرتر کند. این کلمات دلنشین گاه مثل دوستی همراه، به ما کمک میکنند تا در لحظات سختی، آرامش بیشتری پیدا کنیم و از وسوسههای زودگذر فاصله بگیریم. در ادامه، اشعار و گفتههای کوتاهی را با شما به اشتراک میگذاریم که میتوانند لحظاتی زیبا و دلگرمکننده برایتان رقم بزنند.
مولانا
هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من
هر چه دل واله کند آن پرتو دلدار من
خاک را و خاکیان را این همه جوشش ز چیست
ریخت بر روی زمین یک جرعه از خمار من
هر که را افسرده دیدی عاشق کار خود است
منگر اندر کار خویش و بنگر اندر کار من
در بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمین
چون بهار من بیاید بردمد اسرار من
چون به گلزار زمین خار زمین پوشیده شد
خارخار من نماند چون دمد گلزار من
هر کی بیمار خزان شد شربتی خورد از بهار
چون بهار من بخندد برجهد بیمار من
چیست این باد خزانی آن دم انکار تو
چیست آن باد بهاری آن دم اقرار من
به طور کلی، این شعر نمایشگر قدرت عشق الهی است که جهان را زیبا و معنادار میکند و بهار عشق را نمادی از امید، شادی و زایش معنوی معرفی میکند.
بیایید با هم شعر دیگری را ورق بزنیم.
سهراب سپهری
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
میکنم، تنها، از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایهای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غمها
فکر تاریکی و این ویرانی
بیخبر آمد تا با دل من
قصهها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هردم این بانگ برآرم از دل
وای، این شب چقدر تاریک است!
خندهای کو که به دل انگیزم؟
قطرهای کو که به دریا ریزم؟
صخرهای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک، غمی غمناک است
مفهوم کلی این شعر به احساس تنهایی، غم و ناامیدی در برابر سختیهای زندگی اشاره دارد، اما در عین حال به امید بهبود و روشنایی در آینده نیز اشاره میکند. شاعر با اشاره به تاریکی شب و غمهای درونی خود، در عین حال به نیاز به صبر و امید به سحر نزدیک اشاره میکند.
با همراهی شما، به استقبال شعری دیگر میرویم.
حافظ
دوش وقتِ سَحَر از غُصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِّ صفاتم دادند
چه مبارکسَحَری بود و چه فرخندهشبی
آن شبِ قدر که این تازهبراتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آنجا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شِکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند
همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند
این غزل حافظ به شکرگزاری از الطاف الهی و نجات از غم و اندوه میپردازد و به دریافت فیض و برکات معنوی در سحرگاهی فرخنده اشاره دارد. شاعر اشاره میکند که این نعمتها حاصل صبر، استقامت و عنایتهای آسمانی است.
اینک، صفحهای دیگر از کتاب شعر را برایتان میگشایم.
خیام
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
این رباعی خیام بر لذت بردن از لحظههای زندگی و شاد بودن در حال حاضر تأکید میکند، زیرا سرانجام دنیا فنا و نیستی است. پس باید با آگاهی از گذرا بودن زندگی، از بودن خویش بهره برد.
با این سخن به پایان این شعر میرسیم و راهی شعر بعدی میشویم.
بابا طاهر
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند، دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
این شعر بیانگر شکایت از تأثیر متقابل چشم و دل است؛ شاعر میگوید هرچه چشم میبیند، دل به یاد آن میافتد و گرفتار میشود. او آرزو میکند چشم را نابود کند تا دل از این اسارت و رنج آزاد شود. مفهوم کلی نشاندهنده مبارزه درونی با وابستگیها و تمنیات است.
بخش حکایات
صوفی و چای داغ
روزی صوفیای در مسافرخانهای کنار آتش نشسته بود و فنجانی چای داغ در دست داشت. او چای را به لب نزدیک کرد، اما بسیار داغ بود و زبانش را سوزاند. پس فنجان را کنار گذاشت و شروع به فوت کردن چای کرد.
یکی از مسافران که در کنار او بود، خسته و بیحوصله، گفت: “چرا نمینوشی؟ همه وقتت به هدر میرود!”
صوفی با آرامش گفت: “چای باید زمان خودش را بیابد. اگر عجله کنم، به جای لذت، تنها سوزش نصیبم میشود.”
مرد با تمسخر گفت: “پس بهتر است همان آب سرد بنوشی که نه وقتت تلف شود و نه زبانت بسوزد.”
صوفی نگاهی به او کرد و گفت: “زندگی هم مانند این چای است. اگر بیحوصلگی کنی، تنها سوزشش میماند. و اگر به آب سرد قناعت کنی، از لذت واقعی محروم میمانی. راه درست، صبر کردن است، نه عجله و نه قناعت به کمتر از آنچه سزاوار است.”
مرد که از سخن صوفی درنگی کرده بود، سرش را پایین انداخت و برای لحظهای، زندگی پرشتاب خود را مرور کرد.
آمادهاید تا داستانی دیگر را بشنوید؟
باغبان و درخت بادام تلخ
در دهی کوچک، باغبانی زندگی میکرد که همه روزها و شبهایش را صرف مراقبت از باغ پرثمرش میکرد. اما در گوشهای از باغ، درخت بادامی بود که هر ساله بادامهای تلخ میداد. باغبان بارها تصمیم گرفته بود آن درخت را قطع کند، اما هر بار با خود میگفت: “باشد برای سال دیگر، شاید اینبار شیرین شود.”
سالها گذشت و درخت همچنان تلخ بود. روزی باغبان که از تلخی بیپایان درخت خسته شده بود، تبر را برداشت و به سمت درخت رفت. اما پیش از آنکه تبر را به تنهاش بزند، پیرمردی دانا از کنار باغ عبور کرد و گفت: “چرا این همه سال صبر کردی و اکنون میخواهی از ریشه برکنی؟”
باغبان با بیحوصلگی گفت: “دیگر توان انتظار ندارم. این درخت همیشه تلخ است و فایدهای ندارد.”
پیرمرد لبخندی زد و گفت: “اما مگر تو از اول نمیدانستی که بادام تلخ شیرین نمیشود؟ مشکل از درخت نبود، مشکل از صبر ناپخته تو بود.”
باغبان برای لحظهای سکوت کرد و فهمید که بیحوصلگیاش او را نه تنها از حل مشکل، بلکه از درک واقعیت باز داشته بود. از آن روز به بعد، او آموخت که بیحوصلگی همیشه راهی به بیراهه است.
اکنون، فرصتی برای شنیدن داستانی دیگر پیش روی ماست.
صخره نورد و قلهی دوردست
صخرهنوردی جوان، عاشق فتح قلههای بلند بود. یک روز تصمیم گرفت دشوارترین کوه منطقه را صعود کند. او با شوق بسیار راه افتاد، اما کمی بعد از آغاز مسیر، وقتی به صخرههای تیز و بادهای شدید رسید، خسته و بیحوصله شد. با خود گفت: “چرا باید اینهمه سختی بکشم؟ کاش همینجا تمام میشد!”
ناگهان صدایی از پیرمردی که در مسیر پایینتر نشسته بود، او را به خود آورد. پیرمرد پرسید: “چرا ایستادهای؟”
صخرهنورد با عصبانیت گفت: “این مسیر خیلی طولانی و سخت است. اصلاً ارزشش را ندارد!”
پیرمرد خندید و گفت: “تو برای قله حرکت کردی، اما هر گام از این مسیر نیز جزئی از قله است. اگر بیحوصلگی کنی، هرگز حتی به نیمهی راه نمیرسی.”
صخرهنورد سکوت کرد و نگاهی به پیرمرد انداخت. سپس به راه ادامه داد، اما این بار هر سنگ، هر قدم و هر وزش باد را بخشی از تجربهی قله دید. وقتی به قله رسید، فهمید که لذت مسیر، چیزی بود که بیحوصلگی میخواست از او بگیرد.
با هم به دنیای حکایتی نو قدم بگذاریم.
شمع و پروانه
در گوشهای از جنگلی تاریک، شمعی کوچک اما روشن میسوخت و به اطرافش گرما و نور میبخشید. هر شب، پروانهای شیفتهی نور شمع به دور آن میچرخید و با شوقی وصفناپذیر پرواز میکرد. شمع با لحنی نرم گفت: “چرا اینقدر به من نزدیک میشوی؟ اگر بالهایت بسوزند، دیگر نمیتوانی پرواز کنی.”
پروانه که از شوق به خود میلرزید، پاسخ داد: “تو مرا جادو کردهای! نور تو زیباتر از آن است که به آن پشت کنم.”
شمع لبخند تلخی زد و گفت: “اما تو نمیدانی که من برای روشن ماندن، خودم را میسوزانم. اگر نزدیکتر شوی، بخشی از این سوختن، تو را نیز خواهد سوزاند.”
پروانه به هشدار شمع بیاعتنایی کرد و هر شب نزدیکتر و نزدیکتر شد. تا اینکه شبی، در حرکتی پرشور، مستقیم به شعلهی شمع برخورد کرد. بالهای ظریف پروانه آتش گرفت و او به زمین افتاد. شمع، که از دیدن سوختن پروانه غمگین شده بود، با صدایی آرام گفت: “من که به تو هشدار دادم. چرا گوش ندادی؟”
پروانه که آخرین لحظات عمرش را سپری میکرد، با صدایی ضعیف گفت: “میدانستم چه اتفاقی میافتد، اما ترجیح دادم در میان زیبایی نور تو بسوزم تا اینکه در تاریکی، عمری بیهدف زنده بمانم.”
شمع برای لحظهای سکوت کرد و شعلهاش لرزید. او فهمید که گاهی، ارزش زندگی نه در طول آن، بلکه در عمق تجربههای آن است.
هرچند احتیاط و عقلانیت در زندگی ضروری است، اما گاهی لذتهای عمیق و پرشور زندگی میتوانند معنا و ارزش واقعی به آن ببخشند. انتخاب بین احتیاط و شور، هنری است که هرکس باید در لحظههای زندگی بیاموزد.
قدم بعدی ما، ورود به دنیای حکایتی دیگر است.
ادیسون و لامپ شکستخورده
توماس ادیسون، مخترع برجسته، بیش از هزار بار برای اختراع لامپ رشتهای تلاش کرد. او در آزمایشهای خود بارها با شکست مواجه شد، اما هرگز تسلیم نشد. روزی یکی از شاگردان جوان او که در آزمایشگاه کار میکرد، از دیدن شکستهای پیاپی خسته شد و با بیحوصلگی گفت:
“استاد، چرا این همه وقت خود را تلف میکنید؟ ما صدها بار شکست خوردهایم و هنوز نتیجهای نگرفتهایم. شاید بهتر باشد این پروژه را کنار بگذاریم.”
ادیسون که سرگرم آزمایش بود، دست از کار کشید و به شاگردش نگاه کرد. سپس با لبخندی آرام گفت:
“ما شکست نخوردهایم. فقط هزار راه یاد گرفتهایم که لامپ کار نمیکند.”
این پاسخ، ذهن شاگرد را تکان داد. ادیسون ادامه داد:
“بیحوصلگی، دشمن بزرگ پیشرفت است. اگر هر بار که چیزی به نتیجه نرسد، کار را رها کنیم، هرگز چیزی اختراع نمیشود. ما یک گام به جلو هستیم، زیرا حالا بهتر میدانیم چه کارهایی نتیجه نمیدهند.”
سرانجام، پس از سالها تلاش، لامپ رشتهای به شکلی کارآمد و قابل استفاده اختراع شد. همان اختراعی که زندگی بشر را برای همیشه تغییر داد.
بیحوصلگی میتواند شما را از رسیدن به اهداف بزرگ بازدارد. هر شکست، قدمی به سوی موفقیت است، اگر با صبر و پشتکار به تلاش ادامه دهید.
بخش موسیقی
گاهی یک ملودی آرام و دلنشین میتواند در لحظات بیحوصلگی همراه خوبی باشد و ذهن را از شلوغیهای روزمره دور کند. موسیقی، همچون دوستی نزدیک، با نغمههای آرامبخش و ریتمهای دلپذیر میتواند فضایی از آرامش را در دل ایجاد کند و انرژی تازهای ببخشد. در ادامه، چند قطعه موسیقی منتخب را پیشنهاد میکنیم تا در لحظات بیحوصلگی همراهتان باشد و حال و هوایتان را دگرگون کند.
نها مرا رها کن” از محمد رضا شجریان
این آهنگ با ریتم آرام و کلام تأثیرگذار، به فرد کمک میکند تا احساسات بیحوصلگی را بپذیرد و لحظاتی با خود خلوت کند، که میتواند در شرایط کمحوصلگی و خستگی روحی مؤثر باشد
https://www.aparat.com/v/m337a53
این ملودی که تمام شد، آماده باشید برای آهنگ بعدی؛ شاید حس و حال دیگری به لحظاتتان اضافه کند.
آهنگ “دوست دارم زندگی رو“ از سیروان خسروی یکی از آثار محبوب این خواننده است که با ملودی جذاب و متن انگیزشیاش، مخاطب را به عشق به زندگی و مثبتاندیشی دعوت میکند. این قطعه با تنظیم حرفهای سیروان خسروی، ریتمی شاد و پرانرژی دارد که به زیبایی حس شادی و امید را منتقل میکند. متن آهنگ به ستایش لحظههای کوچک زندگی و لذت بردن از حال حاضر میپردازد.
https://www.ganja2music.com/752426/sirvan-khosravi-doost-daram-zendegiro/
اگر آمادهاید، آهنگ بعدی در انتظار شماست تا لحظهای متفاوت را رقم بزند.
خیال خوشی– فرهاد مهراد
آهنگی نوستالژیک و آرام با صدای خاص فرهاد، که مناسب لحظات خلوت و بیحوصلگی است و حس خاصی از تنهایی و آرامش را به مخاطب میدهد
بریم به آهنگ بعدی، امیدوارم حال دلت خوب بشه!
آهنگ “اندک اندک“ از شهرام ناظری یکی از شاهکارهای موسیقی سنتی ایران است که بر اساس اشعاری از مولانا اجرا شده است. این قطعه با ملودی آرام و معنوی خود، مخاطب را به سفری درونی دعوت میکند. شعر مولانا در این اثر، مفهوم عشق، سلوک و تحول روحی را به زیبایی بیان میکند.
https://www.aparat.com/v/h76tz68
بریم سراغ آهنگ بعدی، با یک حس تازه و جذاب
آهنگ “اوج آسمان” از محمد اصفهانی یکی از آثار ماندگار اوست که با شعری عمیق و معنوی، مخاطب را به تأمل و اندیشیدن درباره مفاهیم والای انسانی دعوت میکند.
https://www.aparat.com/v/08D3j
بخش پادکست
بیحوصلگی حالتی است که گاهی ناگهانی سراغمان میآید و تمام انگیزهها و انرژیهای روزمره را کمرنگ میکند. این پادکست برای همان لحظاتی است که حس میکنید وقت به کندی میگذرد و هیچچیز جذابیت همیشگیاش را ندارد. در هر قسمت، به دلایل مختلف بیحوصلگی میپردازیم و راهکارهایی ساده و مؤثر ارائه میدهیم تا با روحیهای تازه و انگیزهای بیشتر، بر این حس غلبه کنید. پس اگر آمادهاید، با ما همراه باشید تا با هم راههای کنار آمدن با بیحوصلگی را کشف کنیم.
مستند تکامل: بیحوصلگی در وبسایت شنوتو به بررسی مفهوم بیحوصلگی از دیدگاه علمی و روانشناختی میپردازد. این پادکست جذاب توضیح میدهد که بیحوصلگی به عنوان یک تجربه مشترک انسانی چگونه میتواند ریشه در فرآیند تکامل داشته باشد.
https://shenoto.com/album/podcast/168973/مستند-تکامل–بی-حوصلگی
از اینکه تا این لحظه با ما بودهاید، سپاسگزاریم؛ بیایید با هم به قسمت بعدی برویم.
پادکست: چرا ما بیحوصله هستیم و چطور از شر آن خلاص شویم از وبسایت مایکروکتاب، به بررسی دلایل بیحوصلگی و راهکارهای عملی برای مدیریت و رهایی از این حالت میپردازد.این پادکست با نگاهی علمی و کاربردی، توضیح میدهد که بیحوصلگی چگونه میتواند ناشی از عوامل روانشناختی، سبک زندگی یا حتی عادتهای ذهنی ما باشد.
بخش آیات
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
همانا با هر سختی آسانی است.
سوره الشرح (۹۴:۶)
این آیه تأکید میکند که سختیها و بیحوصلگیها گذرا هستند و در نهایت آسانی و راحتی از سوی خداوند میرسد.
هر آیه از قرآن دریچهای به سوی معرفت است؛ بیایید به آیه بعدی نگاه کنیم.
وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
و هرکس بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است.
سوره الطلاق (۶۵:۳)
این آیه نشان میدهد که با تکیه به خداوند، نگرانیها و بیحوصلگیها قابل مدیریت هستند.
با این آیه چه آرامشی یافتیم؛ حالا اجازه دهید آیه دیگری را بشنویم.
وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُكَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَلَا تَكُ فِي ضَيۡقࣲ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ
سوره النحل
شكيبا باش و شكيبايىِ تو جز به سبب [توفيق] خدا نيست و بر [حال] آنان (مشركان) اندوه مخور و از نيرنگى كه به كار مىبرند، دل تنگ مباش
این آیه سرشار از نور و حکمت بود؛ بیایید آیه دیگری را با هم بخوانیم.
قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ
سوره الزمر
[اى پيامبر،] بگو:[خدا مىفرمايد:] اى بندگان من، [آنان] كه به زيان خويش زياده روى كرده ايد از رحمت خدا نااميد مباشيد كه قطعاً خدا تمام گناهان را مىآمرزد؛ زيرا او همان بسيار آمرزندۀ مهربان است
بخش احادیث
امام صادق علیه السلام:
إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ كُلِّ سُوءٍ إِنَّهُ مَنْ كَسِلَ لَمْ يُؤَدِّ حَقّاً وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ؛
از تنبلی و بیحوصلگی برحذر باش! زیرا کلید هر سوئی همین تنبلی و بیحوصلگی است. وقتی انسان تنبلی کرد، حقی را [که باید] ادا نمیکند و آنکه بیحوصلگی کند، بر حق صبر نمی کند.
این حدیث یک دنیا حرف داشت؛ حالا حدیث بعدی را بشنویم.
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودهاند:
از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیز، زیرا که این دو، کلید هر بدی هستند.
این نکته چقدر آموزنده بود؛ بگذارید حدیث بعدی را هم با شما به اشتراک بگذارم.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمودهاند:
خدایا نعمت سرزندگی و کوشایی را به ما ارزانی دار و از سستی، تنبلی، ناتوانی، بهانهآوری، زیان، دلمردگی و ملال، محفوظمان دار. (بحارالانوار (ط – بیروت) ج ۹۱، ص ۱۲۵)
سپاس که این حدیث را همراه من شنیدید؛ اجازه بدهید حدیث دیگری را خدمتتان عرض کنم
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودهاند:
از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیز، زیرا که این دو خصلت، تو را از بهره دنیا و آخرت باز میدارند. (کافی (ط-الاسلامیه) ج ۵، ص ۸۵، ح ۲)
ممنون که این حدیث را با من همراه بودید؛ حالا حدیث دیگری برایتان دارم.
امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمودهاند:
نیکوترین خصلتها، ارجمندی همتهاست. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۴۴۸)
کلام آخر
بیحوصلگی، به عنوان یک پدیده روانی، میتواند باعث پرخوری و کاهش کیفیت زندگی شود. اما با استفاده از روشهای علمی مانند فعالیتهای ذهنی و ورزشی، و همچنین بهرهگیری از راهکارهای معنوی و روحی، میتوان از این مشکل رهایی یافت. زمانی که احساس بیحوصلگی به سراغ شما میآید، به جای جستجو برای غذا، با تمرکز بر فعالیتهای مفید و آگاهی از قدرت کلمات معنوی، میتوانید ذهن خود را آرام کنید و از پرخوری جلوگیری کنید.