ساعت نزدیک دو بامداد بود. سکوتی سنگین در خانه حکمفرما بود، سکوتی که تنها صدای گاهبهگاه تیکتاک ساعت دیواری آن را میشکست. نسیم خنک پاییزی از پنجره نیمهباز اتاق میگذشت، اما آرامشی در دلش ایجاد نمیکرد. روی کاناپهای کهنه نشسته بود، انگشتانش خسته و لرزان بر صفحه موبایل میلغزیدند.
روز سختی را پشت سر گذاشته بود. جلسات کاری، ترافیک سنگین، و آن نگاه بیروح رئیس که انگار تمام امیدهایش را به باد داده بود. از سر شب خودش را به سریالی قدیمی سرگرم کرده بود، اما هر لحظه که میگذشت، احساس سنگینی بیشتری بر شانههایش مینشست.
چشمهایش را بست. خودش را قانع میکرد که فقط کمی استراحت کند. اما فکری از گوشه ذهنش بیرون نمیرفت؛ چیزی که درست نمیدانست چیست. آیا گرسنه بود؟ شاید…
بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت. نور یخچال که در تاریکی شب روشن شد، صحنهای آشنا بود؛ بشقابهای نیمهخالی، قوطیهای شیرینی، و آن جعبه شکلاتهایی که هفته پیش گفته بود فقط “برای مهمان” است. یک شکلات برداشت. طعم شیرین و تلخش زیر زبانش جاری شد، اما آرامش نیافت. یکی دیگر… و بعدی…
مدتی بعد، میان انبوهی از بستههای خالی و پوسته شکلاتها، به خودش آمد. نگاهی به دستهایش انداخت. گویی شکلاتها وزن خستگیاش را کم نکرده بودند، بلکه سنگینی جدیدی به قلبش اضافه کرده بودند.
خستگی گاه در لباس گرسنگی ظاهر میشود، مثل یک فریبکار ماهر. زمانی که ذهن از کار افتاده و تن از فشار روز به لرزه افتاده، گرسنگی دروغین به سراغ آدم میآید. شاید به همین دلیل است که برخی از شبها، یخچال را پناهگاه خستگیهایمان میدانیم.
در آینه آشپزخانه، نگاهی به خودش انداخت. تصمیم گرفت به جای پناه بردن به طعمهای موقتی، برای خستگی واقعیاش راهحلی پیدا کند. شاید… فقط شاید… خوابیدن بهتر از شکلات خوردن بود.
راهکارهای اصولی برای کاهش پرخوری ناشی از خستگی
- توجه به خواب و استراحت کافی
تنظیم خواب و استراحت کافی میتواند به جلوگیری از خستگی و کاهش میل به پرخوری کمک کند. تلاش کنید که شبها حداقل ۷-۸ ساعت خواب کافی داشته باشید. - تغذیه متعادل و غنی از مواد مغذی
مصرف غذاهایی که مواد مغذی لازم برای بدن را فراهم میکنند، میتواند انرژی لازم برای روز را تأمین کرده و نیاز به پرخوری ناشی از خستگی را کاهش دهد. مصرف منابع پروتئینی، میوهها و سبزیجات در وعدههای غذایی، کمک میکند که بدن احساس سیری و انرژی کافی داشته باشد.
بخش اشعار
حافظ
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه اَمنِ عیش، چون هر دَم
جَرَس فریاد میدارد که بَربندید مَحمِلها
به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بیخبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزلها
شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل
کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها
همهکارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفِلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها
مولانا
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان میخواستند
جان و دل را میسپارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب
ساقیی کردی بشر را چل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
میکشم مستانه بارت بیخبر
همچو اشتر زیر بارم روز و شب
تا بنگشایی به قندت روزهام
تا قیامت روزه دارم روز و شب
چون ز خوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
قیصر امین پور
خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر
ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !
آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها
این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر
دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر
این شعر از نوعی اندوه عمیق، خستگی از زندگی بیهدف، و نیاز به رهایی از وضعیت کنونی سخن میگوید. شاعر احساس میکند که در یک “کویر” نمادین، محصور است؛ کویری که نمایانگر یکنواختی، پوچی و بیثمری زندگی است.
سعدی
گر یکی از عشق برآرد خروش
بر سر آتش نه غریب است جوش
پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق
دامن عفوش به گنه بربپوش
بوی گل آورد نسیم صبا
بلبل بیدل ننشیند خموش
مطرب اگر پرده از این ره زند
بازنیایند حریفان به هوش
ساقی اگر باده از این خم دهد
خرقه صوفی ببرد می فروش
زهر بیاور که ز اجزای من
بانگ برآید به ارادت که نوش
از تو نپرسند درازای شب
آن کس داند که نخفتهست دوش
حیف بود مردن بی عاشقی
تا نفسی داری و نفسی بکوش
سر که نه در راه عزیزان رود
بار گران است کشیدن به دوش
سعدی اگر خاک شود همچنان
ناله زاریدنش آید به گوش
هر که دلی دارد از انفاس او
میشنود تا به قیامت خروش
این شعر بر ارزش عشق و شور زندگی تأکید دارد، عشق را سرچشمه معنا و هدف میداند و بیعشقی را مرگی بیهوده تلقی میکند. شاعر توصیه میکند که تا زمان حیات، باید با عشق و ارادت زیست و هر چیز دیگری جز این، باری بیارزش بر دوش است.
سهراب سپهری
من دراین تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد
من دراین تاریکی
امتداد تر بازوهایم را
زیر بارانی می بینم
که دعاهای
نخستین بشر را ترکرد
من در این تاریکی
درگشودم به چمنهای قدیم
به طلایی هایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم
من در این تاریکی
ریشه ها را دیدم
و برای بته نورس مرگ آب را معنی کردم
این شعر بیانگر تأمل شاعرانهای است بر تاریکیهای زندگی، همراه با جستجوی امید، معنای هستی و پیوند با گذشتههای عمیق انسانی. شاعر در دل تاریکی به دنبال نور، حیات و ارتباطی با ریشهها و اساطیر است تا معنای تازهای به زندگی و مرگ ببخشد.
بخش حکایات
مسافر و بارهای اضافه
مردی مسافر در بیابانی خشک و طولانی راه میپیمود. در مسیر، بارهایی مختلف از گندم، سنگهای قیمتی و حتی چند خمره عسل بر پشت خود گذاشته بود. هر قدمی که برمیداشت، سنگینی بارها بیشتر میشد.
روزی در میان راه، رهگذری به او رسید و گفت:
“چرا اینقدر سنگین سفر میکنی؟”
مسافر جواب داد:
“هر کدام از این بارها ارزشمند است. نمیتوانم چیزی را رها کنم.”
رهگذر لبخند زد و گفت:
“ارزشمند؟ حتی اگر به قیمت نرسیدن به مقصد باشد؟”
مسافر لحظهای به فکر فرو رفت. بارها را یکییکی باز کرد. متوجه شد بسیاری از آنها یا فاسد شدهاند یا دیگر به دردش نمیخورند. با سبک کردن بارش، ناگهان احساس کرد قدمهایش سبکتر و امیدش به رسیدن به مقصد بیشتر شده است.
پندی که گرفت این بود: “گاهی خستگی ما از سنگینی بارهایی است که دیگر نیاز به حملشان نداریم.
آبشار بیپایان
در دل جنگلی دور، آبشاری بود که صدای پرهیاهویش هر رهگذری را به سمت خود میکشید. روزی مردی خسته و درمانده به پای این آبشار رسید و با حسرت به جریان بیپایان آب خیره شد. زیر لب گفت:
“این آبشار حتی لحظهای خسته نمیشود. اما من، که فقط یک زندگی دارم، هر روز از پا میافتم.”
پیرزنی که در سایه درختی نزدیک نشسته بود، صدای او را شنید و لبخندی زد. او گفت:
“ای جوان، تو فقط به آب نگاه کردی، اما مسیر سنگها را ندیدی.”
مرد حیران به سنگهای زیر آبشار نگاه کرد؛ سنگهایی که با هر قطره آب، ساییدهتر و صافتر میشدند. پیرزن ادامه داد:
“آبشار هم اگر مسیر سنگها را نداشت، خسته میشد. اما میداند هر قطرهای که میریزد، چیزی را میسازد. خستگی تو از بیهدف بودن است، نه از تلاش.”
نخل خمیده
در حاشیهی کویری سوزان، نخلی تنها و خمیده رشد کرده بود. رهگذری که از سفر طولانی خسته و کوفته بود، زیر سایه این نخل نشست و با نگاهی به شاخههای کج و معوج آن گفت:
“عجب درخت بدبختی! اینهمه سال ایستاده، اما هیچ زیبایی ندارد.”
صدای آرامی از دل نخل بلند شد و گفت:
“اگر میدانستی چه بادهایی مرا به این شکل خمیده درآوردند، دیگر از خستگیات شکایتی نمیکردی.”
رهگذر متعجب پرسید:
“چه ربطی به خستگی من دارد؟”
نخل با آرامش گفت:
“هر خمیدگی من، سند ایستادگیام است. تو هم اگر در برابر سختیها تاب بیاوری، شاید خم شوی، اما هرگز نمیشکنی. خستگیات را به جای شکایت، به استقامت تبدیل کن.
چراغ کوچک فانوس
در دهکدهای دور، مردی فانوسساز زندگی میکرد. او هر روز فانوسهای زیبا و بزرگی میساخت و آنها را به مسافران میفروخت. اما عجیب بود که خودش همیشه فانوسی کوچک به همراه داشت.
روزی یکی از مشتریان از او پرسید:
“چرا خودت از فانوسهای بزرگی که میسازی استفاده نمیکنی؟”
مرد فانوسساز لبخندی زد و گفت:
“من همیشه خستهام، و فانوس بزرگ نور زیادی دارد که چشمهایم را اذیت میکند. این فانوس کوچک فقط بهاندازه قدم بعدیام را روشن میکند، و همین کافی است.”
مشتری با حیرت گفت:
“اما فانوس بزرگ مسیر بیشتری را روشن میکند!”
فانوسساز پاسخ داد:
“وقتی میخواهی همه مسیر را یکباره ببینی، خستهتر میشوی. بهتر است فقط به قدم بعدی فکر کنی.
ترازوی انصاف
پادشاهی در شهری حکم میراند که مردمش از خستگی و بیانگیزگی شکایت داشتند. روزی فرمان داد در میدان اصلی، ترازویی بزرگ نصب کنند و گفت:
“هر کس خستگیاش را در این ترازو بگذارد، برایش راهحلی خواهم یافت.”
مردم یکییکی جلو آمدند. یکی از سنگینی کارش گفت، دیگری از مشکلات زندگی و یکی هم از بیحوصلگی مداوم. پادشاه با دقت به حرفهایشان گوش میداد و هر بار وزنهای به کفه ترازو اضافه میکرد.
پس از مدتی، ترازو دیگر جایی برای وزنهها نداشت. پادشاه لبخندی زد و گفت:
“دیدید؟ این ترازو از تحمل خستگی شما پر شد، اما شما هنوز ایستادهاید. شاید خستگیتان فقط در ذهن شماست و نه در قدرت واقعیتان. اگر بر خستگی غلبه کنید، خواهید دید که وزنههایتان سبکتر از آن چیزی هستند که فکر میکنید.”
مردم با شنیدن این حرفها، به خود آمدند و تصمیم گرفتند به جای شکایت، به دنبال راهحلهای کوچک برای رفع خستگیهایشان باشند.
بخش موسیقی
در دنیای پرسرعت امروز، همه ما گاهی احساس خستگی میکنیم؛ خستگی نه تنها از کار و تلاش جسمی، بلکه از فشارهای روحی و ذهنی که به تدریج بر دوشمان سنگینی میکند. این خستگی میتواند به یک باری غیرقابل تحمل تبدیل شود که مانع از لذت بردن از لحظات ساده زندگی میشود. اما موسیقی، با قدرت شگفتانگیز خود، میتواند راهی برای رهایی از این احساسات سنگین باشد.
هوای گریه از همایون شجریان
ویژگیها: این آهنگ با اشعار احساسی و صدای آرام همایون شجریان برای زمانهایی که افراد به نوعی خستگی احساسی یا روحی دچار شدهاند، مفید است و میتواند به عنوان همدمی عاطفی در این لحظات باشد.
امیدواریم از این آهنگ لذت بردید. حالا وقتش است که به آهنگ بعدی گوش کنیم.
کولی از همایون شجریان
ویژگیها: این آهنگ با فضایی آرام و ترانهای ملایم درباره احساسات و دلمشغولیهای درونی صحبت میکند. ملودی آرام و آرامشبخش آن برای مواقعی که فرد نیاز به تسکین روحی دارد، مناسب است.
https://musicdel.ir/single-tracks/82240/#onp?sharebtn
موزیک بعدی منتظرتان است، پس با ما همراه شوید و از آن لذت ببرید.
جان عاشقی رویای صادقی از علیرضا قربانی
ویژگیها: علیرضا قربانی با صدای آرام و دلنشین خود، در این قطعه فضایی خلق میکند که میتواند به مخاطب کمک کند تا از تنشهای روزمره رها شود و لحظاتی آرامشبخش را تجربه کند.
https://sakhamusic.ir/alireza-ghorbani-called-jaan-asheghi
از این قطعه خوشتان آمد؟ بیایید به آهنگ بعدی گوش دهیم و ادامه دهیم.
دریا از محمد معتمدی
ویژگیها: این قطعه با صدای آرام محمد معتمدی و استفاده از موسیقیهای سنتی ایرانی به همراهی سازهای اصیل، فضایی لطیف و آرامشبخش ایجاد میکند که برای آرامکردن ذهن و جسم در لحظات خستگی بسیار مناسب است.
برای ادامهی این حس، همین حالا به آهنگ بعدی گوش بده و در لحظه غرق شو!
ویدئوی ارائهشده احتمالاً اجرای بینظیر قطعه مشهور “River Flows in You” از آهنگساز کرهای ییروما است. این قطعه یکی از محبوبترین آثار پیانو با ملودی لطیف و آرامشبخش است که احساسی از عشق و آرامش را به مخاطب منتقل میکند. مناسب برای لحظات تأمل، مطالعه، یا زمانی که به یک موسیقی آرامبخش نیاز دارید.
https://www.aparat.com/v/i912zph
بخش پادکست
خستگی. همه ما در برهههایی از زندگی خود، چه از نظر جسمی و چه روانی، به نوعی با این احساس روبهرو میشویم. در این پادکست ها ، قصد داریم علل مختلف خستگی را بررسی کنیم و راههایی برای مقابله با آن و بازگشت به انرژی و طراوت بیشتر را به شما معرفی کنیم. اگر شما هم از خستگی رنج میبرید یا میخواهید بیشتر درباره آن بدانید، این قسمت را از دست ندهید
پادکست بعدی منتظرتان است، پس با هم به ادامه این سفر صوتی برویم.
https://shenoto.com/album/podcast/26440/هنگام-خستگی-از-انجام-این-۵-کار-خودداری-کنید
بخش آیات
سوره فصلت ایه ٤٩
لاَ يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ
انسان هرگز از تقاضای نیکی (و نعمت) خسته نمیشود؛ و هرگاه شرّ و بدی به او رسد، بسیار مأیوس و نومید میگردد!
سوره بقره (آیه ۱۵۳)
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُوا بِالْصَّبْرِ والصَّلَو ةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الْصَّبِرِینَ
اى کسانى که ایمان آوردهاید! (در برابر حوادث سخت زندگى) از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است
سوره فصلت (آیه ۵۳)
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ
و هنگامی که به انسان نعمت عطا می کنیم [از طاعت و عبادت] روی بر می گرداند و [با کبر و نخوت] از ما دور می شود، و چون آسیبی به او رسد [برای برطرف شدنش] به دعای فراوان و طولانی روی می آورد
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ
و همانا ما آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست همه را در شش روز آفریدیم و هیچ رنج و خستگی به ما نرسید.
بخش احادیث
امام علی (علیه السلام) میفرماید:
«إِنَّ هَذِهِ القُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الأَبدَانُ فَابتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الحِکَمِ؛
این قلبها خسته و افسرده میشوند، همچون بدنها؛ پس، برای رفع ملالت آنها، لطایف حکمت آمیز زیبا و جالب انتخاب کنید.
امیر المؤمنین(علیه السّلام) میفرماید:
إنّ ليلَكَ و نَهارَكَ لا يَستَوعِبانِ لِجَميعِ حاجاتِكَ فَاقسِمْها بينَ عَمَلِكَ و راحَتِكَ.
همانا شب و روز تو فرصت كافى براى رسيدن به همه امور و نيازهايت نيست؛ پس آنها را ميان كار و استراحت خود تقسيم كن.
مولا امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمودند:
اجعَلْ لنفسِكَ فيما بينَكَ و بينَ اللَّهِ أفضَلَ تِلكَ المَواقيتِ و أجزَلَ تِلكَ الأقسامِ.
بهترين اوقات هر روز و بيشترين بخش از آن را براى رابطه ميان خود و خدا قرار ده.
امیر المؤمنین علی علیه السلام
القَلبُ المُحِبُّ للّهِِ يُحِبُّ كَثيرا النَّصَبَ للّهِِ، وَالقَلبُ اللاّهي عَنِ اللّهِ يُحِبُّ الرّاحَةَ؛
قلب دوستدار خدا، خستگى براى خدا را بسيار دوست دارد و قلب بى خبر از ياد خدا، آسايش را دوست دارد.
پیامبر ص فرمودند:
قَالَ النَّبِیُّ ص: مَنْ بَاتَ کَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً.
کسی که در حال خستگی و ناتوانی به خاطر به دست آوردن روزی حلال بخوابد، در حالی خوابیده که گناهانش بخشیده شده است.
کلام آخر
خستگی، اگرچه احساسی طبیعی است، اما میتواند تأثیر منفی بر الگوی تغذیهای ما بگذارد و منجر به پرخوری شود. با شناخت دلایل علمی این احساس و اجرای راهکارهای مناسب مانند تنظیم خواب و تغذیه متعادل، میتوانیم اثرات خستگی بر پرخوری را کاهش دهیم و بدن و ذهنی سالمتر داشته باشیم.